دیگه .دیگه دوستش نداشتمبنظرم حسابی چروک و رنگو رو رفته شده بود.با این حساب دلم نمیومد با قیچی تیکه تیکش کنم و برای پاک کردن شیشه و گاز و سُفره ازش استفاده کنم. گناه داشت. اخه من ارزون نخریده بودمش اووووه کلی برام با ارزش بود. اخه اون نتیجه ی ۹ماه تحمل مامانو چشم انتظاری بابا بود. ولی ازش خسته شده بودم. درش اوردم. گذاشتمش توی چمدون. رفت روی نردبون.گذاشتمش روی کمد تو پشتی ترین جای ممکن.
درباره این سایت